به گزارش سافت گذر به نقل ازپارسیک؛ مدتها
پیش هنگامی که با مسئول یک انتشارات صحبت میکردم، میگفت:«که در وضعیت
کنونی که هم میانگین مطالعه در کشور نسبت به کشورهای پیشرفته دنیا کم است و
هم هزینهها بالا است و از سوی دیگر به هر کتابی اجازه چاپ نمیدهند،
کتابی تحتعنوان کتاب بد وجود ندارد و همه کتابهایی که چاپ ميشوند خوب
هستند.» این که آیا به واقع همه کتابها زیبا و مؤثر نگاشته شدهاند، آیا
در آنها اشکال علمی و ادبی وجود دارد یا خیر و همچنین حاشیههای دیگری که
ممکن است در این زمینه به ذهن برسد به بحث ما مربوط نیست. اما برخلاف برخی
از نشریههاي خارجی که به عنوان مثال، آموزش یک نرمافزار بسیار خاص را حتی
با ذکر نگارش فرعی آن نرمافزار، بدون ترس از قدیمی شدن زودهنگام آن به
محض عرضه نگارش جدیدتر و بدون ترس از کم بودن مخاطبان آن منتشر میکنند،
این واقعیت وجود دارد که در کشور ما، قبل از انتخاب یک موضوع برای نشر
کتاب، به گستردگی مخاطبان و اطمینان از فروش آن به میزان مطلوب فکر میشود.
اگر کمی مثبتتر نگاه کنیم و وارد دنیای آکادمیک شویم باز هم یک کتاب در
صورتی آغاز به پيدايش میکند که درجه اهمیت بالایی داشته باشد و خلاء وجود
آن در میان دانشجویان و اساتید حس شده باشد.
ممکن
است تصور کنید که در این نوشته نیز با نقد دیگری از شرایط کنونی روبهرو
هستید. اما برخلاف این تصور، با وجود اینکه ممکن است نقدهای زیادی به این
شرایط وارد باشد، قصد دارم توجه شما را به جنبه مثبت بحث جلب کنم. وقتی شما
میدانید که نویسندگان بيشتر کتابهای چاپ شده، یا به گستردگی علاقه و
کاربرد زیاد و یا به درجه بالای اهمیت فکر کرده و تصمیم به گردآوری و چاپ
کتابی گرفتهاند، کافی است در میان رشته یا زمینههای مورد علاقه خود،
کتابهای موجود را مرور کرده و از خود درباره هدف عرضه آنها سؤال کنید.
سؤال کننده شما خواهید بود و پاسخدهنده نیز شما. اما گاهی پاسخی که به آن
میرسید، به قدری ارزشمند است که خود نیز از آن شگفتزده خواهید شد! چون
شما با آن سؤال به نتیجه فکر نگارنده کتاب میرسید و به یقین نتیجه فکر
فردی که در زمینهای مطالعه کرده، به نگارش کتابی در آن زمینه اندیشیده و
فایده چاپ آن را سنجیده است، خالی از ارزش نیست. ممکن است هدف از نگارش
کتابی، کسب سود باشد، یا مخاطب آن افراد مبتدی باشند. در این صورت هدف
نویسنده برای شمایی که در آن زمینه دستیبرآتش دارید ارزشی نخواهد داشت.
ممکن است با کتابی مواجه شوید که عنوانهای مشابه آن نیز وجود دارند. در
این صورت شاید هدف، رقابت با آن عنوانها بوده است. بنابراین بسته به اهمیت
موضوع، هدف شما مرور سریع و یا حتی دقیقتر برای یافتن نقطه قوت آن کتاب
نسبت به عناوین مشابه خواهد بود. اما مهمترین حالت زمانی اتفاق ميافتد
که شما با عنوانی مواجه میشوید که تاکنون به آن برخورد نکردهاید یا حتی
نام آن را تاکنون نشنیدهاید. کتاب مهمی با هدف خاصی نوشته و چاپ شده است
که شما تازه به وجود آن پی بردهاید. ممکن است شما موضوعی را در گذشته
ناممکن فرض کرده باشید و آن کتاب فرض شما را نقض کند. ممکن است مدتها هدفی
در ذهن داشته باشید و موضوع آن کتاب راه را برای رسیدن به آن هدف، به شما
نشان دهد. این موارد ارزشهای آشکار چنین اتفاقی هستند که شما را در همان
لحظه که کتاب را به دست دارید خوشحال میکند و بدون شک آن را خریداری
میکنید. اما ارزش نهان این سناریو حالتی است که موضوع آن کتاب با وجود
مرتبط بودن به حوزه کار یا علاقه شما، در حال حاضر به هیچ درد شما
نمیخورد. اما اکنون شما از وجود موضوعی مطلع هستید که قبلاً مطلع نبودید و
اگر در آینده کاری برایتان پیش بیاید که کلید آن در گذشته شما باشد (به
موضوع همان کتاب مرتبط باشد)، مطمئن باشید ذهن شما در کسری از ثانیه به راه
حل خواهد رسید. اما چرا این ارزش نهان است؟ چون هم وقتی در کتابفروشی
هستید، نمیدانید کتابی که الان در دست دارید، روزی گرهگشای کارتان خواهد
شد و از ارزش آن آگاه نيستید و همزمانی که آن کتاب گره از کارتان گشود
دانستن راه در آن زمان برایتان عادی خواهد بود. به طوری که دیگر حتی آن
مسئله برای شما نام گره نخواهد داشت و زمانی گره میشد که راه حلی در
ذهنتان برای آن وجود نداشت. با فرض این که سناریوی مطرح شده ممکن است حتی
فقط یک بار رخ دهد مرور موضوع کتابهایی مرتبط با رشته، کار یا علاقهمان و
یافتن هدف نگارش آنها، ارزش صرف زمان لازم برای این کار را خواهد داشت.
این مسئله تنها به کتابهای موجود در کتابفروشی محدود نمیشود. اگر زمان
بیشتری در اختیار داشته باشید، حتی مرور عناوین و سرفصلهای مورد بحث
درکتابهای خارجی، در حد اینکه بدانیم چه موضوعی با چه هدفی در آن مطرح
شده است و خواننده پس از مطالعه کتاب چه دانش و مهارتی کسب خواهد کرد،
میتواند در تجهیز ذهن ما برای ارائه راهحلهای مناسب در شرایط بحرانی
مفید واقع شود. حتی اگر آن کتاب را در اختیار نداشته باشید، در زمان لزوم
آنقدر برای شما ارزش پیدا خواهد کرد که راهی برای دستیابی به آن خواهید
یافت.
برای
ما که با دنیای کامپیوتر، اینترنت و نرمافزار بیشتر آشنا هستیم، همین کار
در مورد نرمافزارهای موجود نیز میتواند انجام شود.تعداد نرمافزارهايي
که ميتوانيم به کارکرد و ويژگيهاي آنها - و حتي در بسياري از موارد خود
نرمافزار- از طريق اينترنت دسترسي پيدا کنيم، بسيار بيشتر از تعداد
کتابهايي است که ميتوان در فروشگاهها و کتابخانهها به آن دسترسي پيدا
کرده يا از طريق اينترنت به توضيحات آن دست يافت. اگر باز هم زمان بيشتري
در اختیار دارید، سایتهای بسیاری وجود دارند که نرمافزارهای مختلف و
قابلیتهای آنها را معرفی میکنند. صحبت از دریافت آن نرمافزارها نیست.
حتی صحبت از به خاطر داشتن نام آنها نیز نیست. همین که بدانید نرمافزاری
وجود دارد که میتواند فلان کار را انجام دهد، جعبه ابزار ذهنتان را تجهیز
خواهد کرد. یافتن آن نرمافزار و آموختن کار با آن را به زمانی موکول کنید
که ذهنتان آن را به عنوان یک راه حل به شما پیشنهاد میکند. به طور مسلم،
آن هنگام، صرف زمان برای یافتن و آموختن کار با آن ابزار برای شما ارزش
خواهد داشت. اگر کل این نوشته را نمیخواندید، همین بند خلاصه کل صحبتی است
که میخواستم به آن اشاره کرده و روی آن تأکید کنم. اینکه بدانید در
اطراف و در حوزه علاقه و فعالیت شما چه مسائلی مطرح است و چه کارهایی
انجام شده است، حتی اگر تکتک آنها را بلد نباشید و به هیچیک مسلط
نباشید، ذهن شما برای ارائه راهحل، خلاقیت و نوآوری تجهیز شده است.